• وبلاگ : يادداشتهاي امپراطور
  • يادداشت : پرده برداري...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 25 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    :

    تقديم. به سزار و سزارهاي اين اب و خاك پاك

    و مردم نجيب و مهربانش..

    روحش شاد و همنشين با مهربانان

    ....


    بلدم كه مثل دانه بنشينم و برويم..
    بلدي پرنده باشي بروي به جستجويم..
    بلدم ستاره باشم....بدر خشمو ببيني..
    بلدي مرا دوباره تو از اسمان بچيني..
    بلدي به من بگويي كه از اسمان ببيارم..
    بلدم به اسمانها به ستاره پا گذارم..
    بلدم كه مثل چشمه بروم به جستجويت..
    بلدي مرا ببيني لب بام ارزويت..
    بلدي مرا بگيري ببري كنار دريا..

    سزارهاي اين سرزمين هميشه اماده پرواز هستن
    فقط بال و پروشون سوخته بود که دير بال زدن
    بال زدنش در اسمان ابي ابي مبارک
    و در نهايت غصه و غم جايش براي هميشه خالي