• وبلاگ : يادداشتهاي امپراطور
  • يادداشت : پرده برداري...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 25 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    با سلام.

    با ارسال نظر مارادربهتر اجراکردن وبلاگها ياري نمائيد.



    سلام دوست خوب وعزيزمن خسته نباشي دريك جمله:

    تولدت مبارك

    دكتر رحمت سخني از مركز آموزشي درماني امام خميني (ره)

    اروميه مركز هميشه سرسبز وغيور آذربايجان غربي AZERBAIJAN

    rs272@yahoo.com

    MAN2MAN3MAN2

    عكسهاي خنده دار متحرك جديد

    Happy Birthday!

    سلام دوست با ذوق من خسته نباشي

    تولدت مبارك

    دكتر رحمت سخني از اورميه مركز آذربايجان غربي

    Birthday CandlesBirthday Balloon

    سلام... ديشب داشتم يك شعري ميخوندم كه من و ياد شما انداخت. خواستم براتون بنويسم گفتم شايد دلتون به درد بياد... به من سر بزنيد... اميدوارم همه خيرهاي دنيا و آخرت تو زندگيتون جاري بشه...

    با سلام و عرض تسليت من همين امروز از رفتن دوست عزيزمون خبر دار شدم و به هيچ وجه باورم نمي شد و اين تنها نظر از امپراطور در وبلاگ

    www.zirebaroonbia2.parsiblog.com

    گذاشته ولي من هنوز هم باور نمي كنم رفتن امپراطور را:

    (دوشنبه 16/8/1384 - 10:38 ع )

    وقتي كه ديگر نبود //
    من به بودنش نيازمند شدم. //
    وقتي كه ديگر رفت //
    من به انتظار آمدنش نشستم. //
    وقتي كه ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد //
    من او را دوست داشتم. //
    وقتي كه او تمام كرد من شروع كردم. //
    وقتي كه او تمام شد //
    من آغاز شدم. //
    و چه سخت است. //
    تنها متولد شدن //
    مثل تنها زندگي كردن است، //
    مثل تنها مردن است.

    (دكتر علي شريعتي)

    متن جالبي بود ولي دركش مشكل بود.

    اين كه مي گويند زمان در گذر است اشتباه است....در واقع اين ماييم كه ميگذريم.

    سبز باشين....سبز وآفتابي......

    سلام سزار بزرگ

    يادته يه هفته قبل از رفتن ازت چي خواستم؟

    منتظرم سزار !


    چه مردان سبزي كه از خان آتش گذشتن
    چه مردان سبزي در آتش نفس تازه كردن
    زمين تشنه من تشنه.

    دلهاي با خويش با هيچ پيوسته تشنه
    چه مردان سبزس به دريا رسيدن.
    نسيمي نيامد نسيمي نپرسيد

    نسيمي رو به معناي شبنم نچرخاند دلم
    من گرو گير گلهاي قالي..

    دل من گرو گير برگ حقوق..

    دل من گرو گير يك چيز.

    يك پله. يك پست.
    دل من گرو گيرمن مانده.
    چه مردان سبزي به آئين افرا رسيدن
    دل من گرو گير تزوير پنهاني يك ترازو..

    دل من گرو گير يك حجره..

    يك خانه يك كارخانه
    دل من گرو گير حراج انسان
    چه مردان سبزي به باغ تماشا رسيدن
    دل من نپرسيد چرا خانه ام از عبور پرستو تهي شد
    چرا پشت تنهائيم رده پرواز پروانه ها..

    سوخت مسير نگاهم چرا
    از نفس هاي باران جدا ماند

    چرا كرت دستان سبزم ورق خورد..
    و ديگر كسي سمت سر چشمهء باغ را

    از دل من نپرسيد
    دل من گرو گير من مانده
    امروز پاي مرا بست

    و افسون يك وحده يك وجه و جادوي يك نام

    و آوازء يك تريبون
    و پيونده رنگين ترين چاپ

    با دفتر شعر واه خوردهء من.

    مرا از مسير كبوتر جدا كرد.؟؟؟
    و من چشم بستم بر انده مرغان آبي
    و من پشت كردم به قانون افرا ...
    و من پانهادم به چشم شقايق
    و من چشم بستم به هنگامهء آه در سينهء چاك
    و از كوچهء رنج سرشار يك شهر دامن كشيدم
    من آئينه درد را حس نكردم .

    و آن ميل پنهان مرا برد.
    بريدم به غربت رسيدم
    و بيگانگي از دلم آسمان را گرو كرد.
    و من پشت كردم به مردان سبزي

    كه در آسمان ريشه دارند
    و مردان سبزي كه از خان آتش گذشتن
    و مردان سبزي كه در باغ آتش نفس تازه كردن
    چه مردان سبزي چه مردان سبزي

    به معراب معنا رسيدن
    و من سقف بينائيم را چراغ كبوتر نيفروختم
    و من باغ دانائيم ميوه اي مهربان را نيا موخت
    و من تا چراغان معناي يك گل دلم را نبردم
    دلم من گره گير مانده

    و مرداب امروز پاي مرا بست
    چه مردان سبزي چه مردان سبزي
    به دريا ي فردا رسيدن

    تقديم به روح اسماني سزار اين سرزمين و هزاران ديگر..

    كمترين صمد.


    پنجره اي گشاده كو تا فرياد كنم ترا..::>
    كو آن روزنه روشنايي تا دزديده در آن ::>
    تمام آسمان آبي را به تماشا بنشينم.؛::>
    كو آن دريجه اي كه بتوانم تمام تو را ببينم.::>
    و در سايه سار زيبايت سرشار گردم.؛::>
    بر كدام بستر كه سبزتر از روياست.خانه داري::>
    .از ارتفاع كدام قله دور و بنفش كو.؛::>
    داد محبت سر دادي..تا موج موج.آبي دريا را ::>
    .به اميد دامن پاك و با شكوهت رها كنم.؛::>
    بر بلنداي كدام درخت روشنايي.

    گلبرگ مهرباني را نزد خود اسير داري.؛::>
    بگشا بروي من پنجره اي زه باغ فردا ::>
    .اين كام خشك و كويري را قطره اي بنوشان؛::>
    كه در تو طلوعي ست.::>
    كه مرا به خورشيد هاي بر نيامد مي برد.؛ ::>
    آنجا كه هر چراغ .

    پنجره را از انتظار لبريز مي كند.؟ ::>

    روحت شاد سزار دل ما..و

    اسمان در زير بال و پرت

    خوشا به حال انهايي كه دوستشان داشتي؟؟

    كمترين همه صمد

    تا ديداري سرشار باشيد از تندرستي و سلامتي

    يا علي

    :

    تقديم. به سزار و سزارهاي اين اب و خاك پاك

    و مردم نجيب و مهربانش..

    روحش شاد و همنشين با مهربانان

    ....


    بلدم كه مثل دانه بنشينم و برويم..
    بلدي پرنده باشي بروي به جستجويم..
    بلدم ستاره باشم....بدر خشمو ببيني..
    بلدي مرا دوباره تو از اسمان بچيني..
    بلدي به من بگويي كه از اسمان ببيارم..
    بلدم به اسمانها به ستاره پا گذارم..
    بلدم كه مثل چشمه بروم به جستجويت..
    بلدي مرا ببيني لب بام ارزويت..
    بلدي مرا بگيري ببري كنار دريا..

    سزارهاي اين سرزمين هميشه اماده پرواز هستن
    فقط بال و پروشون سوخته بود که دير بال زدن
    بال زدنش در اسمان ابي ابي مبارک
    و در نهايت غصه و غم جايش براي هميشه خالي

    سلام دوست عزيز بسيار عالي وبا محتوي بود خسته نباشي واسماني باشي به خصو قسمتهاي بالا راجع زن

    بي خيال اين حرفا

    سعي كن جو نگيردت

    زندگي صحنه يكتاي هنر مندي ما است.......

    هر كسي نغمه خود خواند و از صحنه رود.........

    صحنه پيوسته به جا است......

    خرم ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد...

    سلام...

    موفق باشي...

    امپراطور عزيز!

    سلام

    غروب كارون با يك شعر به روز شد! منتظرت هستم.

    آرزومند آرزوهاي شما

    غروب كارون

       1   2      >